- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
از عبورت حضور می ریزد به تن کوچه "طور" می ریزد شور شیرین با تو بودن هاست که به شعرم شعـور می ریزد تا که لب باز می کـنی انگـار از لـبـانـت زبــور مـی ریـزد هر دم از عـصمت مقـام شما آیـه هـای طـهــور مـی ریــزد هر کجا ذکـر خـیـرتـان باشد به سـرم کـوه نــور می ریـزد این سلیمان آل فـاطـمه است دانه ای پـیـش مـور می ریـزد گر نگاهی به ما کنی،حق هم ظـلـمـتم را به دور می ریـزد باطن "یا جواد" ، "یا رب" است قدر"سرّ" از "ظهور" می ریزد حُـب تــو در نـهــاد هـا آقــا ! ای جـــوادِ جـــوادهـــا آقـــا! دل مــا جـــام بــــاوری دارد خُـمـرۀ عـشـق پـروری دارد بـاده از دسـتـرنـج می نـوشیـم نـان مـا طـعـم نـوکـری دارد حُب که باشد مباح مستحب است عـشق، احـکـام دیگـری دارد عَـمـلَـم کـم، تـفـضّلت بـسیـار لـطـف تـو نـابــرابــری دارد اصـل پـیــونـد مــا بـه آل الله ریـشـه در شیـر مادری دارد سـومـیـن "یـا مـحــمـد"دنـیـا! با تو دل حـال بـهـتـری دارد مکه تا طوس شد قـدمگـاهت عشق، وسعـتی سراسری داد کـاظمینی شدم خـدا را شکـر کـربلایـی شدم خـدا را شکـر
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان (عج) در توسل امام رضا علیه السلام
ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﻏـﺎﻟﺒﺎ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺩﺭﻣـﺎﻥ میشود ﺑﺎ ﮐﺮﯾﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺁﺳﺎﻥ میشود ﭘﻠﮏ ﺑﺮ ﻫﻢ میﺯﻧﯽ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺷﺐ میکنی ﭼﺸﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ میشود ﺧﻮﺏ میﺩﺍﻧﻢ ﺟﻬﺎﻥ وابستۀ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺗﻮﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘـﺖ ﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺍﺫﻥ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ میشود ﺑﯽ ﮔـﻤﺎﻥ ﻭﻗـﺘﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﭘﺸﺖ ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﭘﻨﻬﺎﻥ میشود ﺍﺯ ﺣـﺮﻡ ﺗﺎ ﺟﻤﮑـﺮﺍﻧﺖ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ میﺁﻭﺭﻡ ﺁﺳﻤـﺎﻥ ﺯﯾـﺮ ﻗـﺪﻡ ﻫـﺎﯾﻢ ﺧـﯿـﺎﺑﺎﻥ میشود ﺩﺳﺖ ﭘُﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻢ می آوری ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ میشود ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﻗـﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﺟـﻤﮑﺮﺍﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ میشود ﺭﻭﺯ ﻣﺤـﺸﺮ نامۀ ﺍﻋـﻤﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻭﺍ ﻧﮑﻦ ﺣﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺍﮐﻨﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ میشود ﺩﺭ ﻗـﯿﺎﻣﺖ ﺩﻟﺨـﻮﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺟﺪ ﺗﻮ ﺿﺎﻣﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ سلطان ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ میشود
: امتیاز
|
مناجات با حضرت صاحب الزمان (عج) در شب جمعه
ز بوی زلف تو یک عمر مست و مدهوشم ز چشم خویش ز داغت همیشه می جوشم اگر چه نیست نصیب دو دیده ام رویت ولی خـیـال جـمـال تو می بـرد هـوشـم منی که سوخته این سینه ام ز سوز فراق بـیـا و لـحـظـۀ آخـر مـکـن فـرامـوشـم نبین که غرق سکوتم در این دو روزۀ عمر پُـر از نـوا و فغـانم اگـر که خـامـوشم بیا و بـر سـر بـازار و این گـدا بـنـواز که نقـد جان به هـوای نگـات بفـروشم به شوق روز وصال تو یوسف زهـرا به نام نـامی؛ یابن الحسن؛ به چاووشم بیا و این شب جـمـعه ببـر حـرم جـانـا که در هوای طواف حـریم شش گوشم چو نی؛ نوای غم نیـنوا به سینۀ توست شـبـیـه تان ز غـم جـدتـان سیـه پـوشـم خـدا گـواست که آبـی اگر که بـردارم بـدون یـاد لـبـش قـطـره ای نمی نـوشم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
کعبۀ اهل ولاست صحن و سرای رضا شهر خـراسان بُوَد کـرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست هر که در اینجا کـند گـریه برای رضا کـیـسـت پـنـاه همه جـز پـسر فـاطـمـه؟ چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟ بر سـر دسـتـش بـرنـد هدیه برای خـدا ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا نـغـمـۀ قـدّوسـیـان بـود بـه آمـیـن بـلـنـد حیف که خاموش شد صوت دعای رضا یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک خون جگر جوشد از خشت طلای رضا از در بـاب الجـواد مـی شنـوم دم به دم یــا ابــتــای پــســر، وا ولــدای رضــا بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم بـاز دلـم در وطـن کـرده هـوای رضـا گر بـرود در جـنان یا برود در جحـیـم بـر لبِ میـثم بُـوَد مـدح و ثـنـای رضـا
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست داغ و فـراق مـادرمان بی هـزیـنه نیست روی کـبـود مـادر مـن قـاتـل مـن اسـت ورنه شرار، این همه در زهر کینه نیست با این که آب شد جگر و سینه زخـم شد دردی کشنده تر به من از زخم سینه نیست ایـن دردهـا کـه از اثـر زهـر مـی کِـشـم یک ذره از مصیـبت درد مـدیـنه نیـست دیدید اگر که رنگ ز رخـسار من پـرید این چـهـرۀ کـبـود شده بی زمیـنـه نیست دیگـر رها به حـجـرۀ در بـستـه ام کـنـید غیر از جواد مرهم این سوز سینه نیست در غـربـتـم صـدای مـرا نـشـنـود کـسی کس آشنای غربت صوت الحزینه نیست حـتی صدا به خـواهـر من هـم نمی رسد یک گریه کن کـنار منِ بی قـرینه نیست گـویـا دگـر کـسـی نـگــرانـم نـمـی شـود فـرقی میان من و غـریب مـدیـنـه نیـست یک عـمر بهر کرب و بلا گـریه کرده ام این پلکِ خسته، زخم به جز این گزینه نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
در خاک می پیچد تنش را مرد غربت دارد در این حـالت تمـاشا مرد غربت باید تماشا کرد و خـون از چشم بارید دریـا به دریـا هـمـنـوا با مـرد غـربت هُرم نفس هایش پُر از تاثیر زهر، است در آتش افـتاده ست گـویـا مرد غربت او آب را پس می زند ای وای، ای وای در فکر عـاشوراست آیا مرد غربت؟ یک شهر عاشق دارد و سرگـشته اما تنها تر از تنهـاست این جـا مرد غربت دردانـه ای بـوی مـدیـنـه با خـود آورد خوبست دیگر نیست تنهـا مرد غربت یک کهکـشان راه است تا فهمـیدن او هفت آسمـان شد فاصله تا مرد غربت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
کـم کـم مسافـران سحـر را خـبـر کنید با ذکر یا حـسیـن به مشهـد سفـر کـنید داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
عشق در واژه نمی گنجد و معنا نشود عـاشـقـی با اگـر و شـایـد و امـا نشود دیر اگر راه بیـفـتـیم به یـوسف نرسیم سـر بـازار کـه او منـتـظـر مـا نـشـود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ایـنجـا ره امـیـد کـسی سـد نـمی شود کس نا امـیـد از حـرمت رد نمی شود اینجا دعا به مرز اجابت رسیده است راه دعـای اهـل دعـا سـد نـمـی شـود مهمان این حریم بهشتی، بهشتی است حـال کـسی که با تو بود بد نمی شود بین همه ز رأفت تو صحبت است و کس مانـنـد تو به مـهـر زبـانـزد نمی شود ای انعکاس مهر چـنان تو کسی دگر آئـیـنـه دار خُـلــق مـحـمـدّ نـمی شـود حسرت بَرد کسی که به چندین بهار عمر بـهـر زیــارت تـو مـقــیّـد نـمـی شـود هرکس رسیده است به جائی ز لطف توست بـی الـتـفـات تـو که مـؤیـد نـمی شـود بی بهره از ولایت تو روز رستخـیز مـسـتـوجـب عـنـایـت ایـزد نـمی شود بسیار رفته است «وفائی» سفـر ولی جائی دگر به خـوبی مشهـد نمی شود
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین وسط كوچه هـمینكه بـدنت لـرزه گرفت ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین این چه زهری است كه داری به خودت می پیچی گاه پشت كـمرت گاه جـبین خورد زمین از سـر تو چه بگـوییم؟ روی خـاك افـتاد از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین دگرت نیست تـوان تا كه ز جا برخیزی ای كه با تو همۀ دین مبـین خورد زمین داشت می مرد اباصلت كه چـندین دفعـه دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین زهـر اول اثرش بر جگـر مسمـوم است پهلویت سوخت كه زانوت چنین خورد زمین پـسـرت تا ز مـدیـنـه به كـنـار تو رسیـد طاقتش كم شد و گریان و حزین خورد زمین به زمین خوردن و خاكی شدنت موروثی است جد تشنه لبت از عرشۀ زین خورد زمین
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
در اوج غربت وغم زهر کینه یارش بود میان حجـره دلش تنـگ گـلعـذارش بود در آرزوى جـوادش دمى قـرار نـداشت به آخـرین نـفـسـش چـشـم انتظارش بود شکوفه هاى لبش روى دامنش مى ریخت هـزار غـنچـه به لبهـاى لاله بـارش بود شبـیـه مار گـزیـده به خویش مى پیچـیـد نـشـان از آمـدن مــوسـم بــهــارش بـود مـیان حجـرۀ غـربت غـریب مى مـیـرد و کاش حداقـل خـواهـرش کـنارش بود گهى حـسین و گهى مـادر و گهى پسرم ز نـاله هاى جگـرسـوز قلب زارش بود به خشکى دولب خویش روضه خوان شده بود بـراى مـرد غـریـبـى که داغـدارش بود به یاد مـرد غـریبى که بین یک گـودال هجـوم نیـزه و شمشیـر غـمگسارش بود به یاد خـواهر مظلومه ای که هر منزل سر بـرادرش از نیـزه سایـه سارش بود به یاد طـفـل یتـیـمى که در خـرابه شبى سـر پـدر جـلـوى چـشمهـاى تـارش بود بـه یـاد دخـتـرکى کـه هـزار لالـه زخـم مـیـان مـوى پـریشـان پـر غـبـارش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
دل همیشه غـریـبـم هـوایتان کرده است هـواى گریـۀ پـایین پـایـتـان کـرده است وَ گـیـوه هـاى مـرا رد پـاى غـمـگـیـنـت مسافـر سحـر کوچـه هایتان کرده است خـداش خـیـر دهـد آن کسى که بال مرا کـبـوتـر حـرم با صفـایـتـان کـرده است چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که کنار پنجـره هایت صدایتان کرده است؟ چگـونه از تو نـگـیـرم نجـات فـردا را؟ خـدا براى همین ها سـوایتان کرده است میان شهـر مـدیـنـه یـگـانـه خـواهـرتـان چه نـذرهاى بزرگى برایتان کرده است تو آن نـمـاز غـریب همیـشـه ها هـستـى که کوچه هاى خراسان قضایتان کرده است سپـیـده اى و به رنگ شفـق در آمـده اى کـدام زهـر ستـم جابجـایـتان کرده است
: امتیاز
|
شهادت امام رضا علیهالسلام
ای دل غمزده برخـیـز و بیا گریه کنیم وقت آن است که با اهل ولا گریه کنیم همچـو پروانه پر خویش به آتش بزنیم یا بسوزیم چنان شمعی و، یا گریه کنیم چون غـریـبان بنـشـیـنـیم به بزم غم او بر سر کـوی غـریب الـغـربا گریه کنیم گـاه گـل بـوسه به خاک حـرم او بزنیم گاه در خلوتی از اشک و دعا گریه کنیم عـرشیـان در غـم او سـوک نشیـنند بیا هـمره عـرش نـشیـنـان خـدا گریه کنیم به غـریبی و غـم و محنت او ناله زنیم بر دل شعله ور از زهر جفا گریه کنیم پارۀ جان نـبـی پـاره جگـر شد، برخیز ز جگـر ناله زنیم و همه جا گریه کنیم به جـگـر گـوشۀ او تـسلـیـتـی برگـوئیم هـمره آن گـل مـاتـم زده ما گریه کـنیم ای «وفائی» چو یتـیـمانِ پدر مُرده بیا در شب شـام غـریبان رضـا گریه کنیم
: امتیاز
|
ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
جگرش خون شد و چشمش نگران بر در بود سینه اش سوخته از غربت و چشمش تر بود وقت تودیع جگر گوشۀ خود را میخواست بـه تـمـنّـای رخـش دیــدۀ او بـر در بـود سوخت از زهر، كسی كه به حرم خانۀ وحی عـالـم عـلـم نـبـی، بـضعهٔ پـیـغـمـبـر بود در و دیـوار هـم از غـربـت او نـالـیـدنـد حجره اش بسكه غم انگیز و ملال آور بود دل قدسی نفسان غـرق غـم و محـنت شد كه به بالین نه پسر داشت و نی خواهر بود سوخت از یاد در سوخـتـۀ گـلـشن وحـی گــوئـیـا چــشـم بـه راه قـــدم مــادر بـود آمــد از راه بــه امــیــد وصــالــش امــا اول وصــل پــسـر، در نـفـس آخــر بـود رفت او چون ز جهان خـیل ملائك دیدند در سماوات به پا شورشی از محشر بود خار غم داشت به دل چون كه وفائی می دید هشتـمـیـن گـل به گـلـستان نبی پرپر بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
آسـمـان زیـر پَـرت بود زمیـن افـتادی یک عـبا روی سرت بود زمین افتادی نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید نه کسی دور و برت بود زمین افتادی صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی مـادرت در نـظرت بود زمیـن افـتادی زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست آتـشـی بـر جـگـرت بود زمیـن افتادی ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه اشک در چشم ترت بود زمین افـتادی مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی خوب شد که پـسرت بود زمین افتادی ولی افـسوس به میـدان دل خون برد حسین نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
من كه از زهر جفا پاره شده این جگرم كنج این حـجـره بیاد غـم دیـوار و درم در كجـایـی ز مدیـنـه تو بیـا ای مـادر! تا ببینی كه فـتـادست بر این دل شررم تشنه و بی كس و تنها چو به خود میپیچم گـر بـیـایی بـگـذارم بـه قـدوم تو سـرم بارها از اثر زهر چو خوردم به زمین یاد آن كوچه بسوزاند همه برگ و برم گه به خاك افتم و گه خیزم و گه ناله كنم گاهی از غصه بگویم كه كجایی پسرم زهر مأمون به خدا كار مرا ساخته است گشتـه راحت دگر آمـاده ز بهـر سفـرم من تـأسی كـنم از تـشنـه لـبـی بر جـدم تشنه لب میدهم این جان به ره دادگرم گر كه شد حجـرۀ من قـتآلگـهـم یا الله! دیگر از داغ پسر خـم نشده این كـمرم
: امتیاز
|
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
در گـوش فـرشتـهها اذان باید گفت تـفـسـیر خوش یـلـتـقـیـان باید گـفت روزیکه علی و فاطمه خوش حالند تبریک به صاحب الزمان باید گفت ****************** وقـتـی که دو آیـیـنه مـقـابـل بشـوند یک عـالـم بـینـهـایـت دل بـشـونـد در اصـل تــوازن خــدایــی بــایـــد زهـرا و عـلـی بهـم مـعـادل بآشوند ****************** به به، که عروس مادرخورشید است دامـاد یـگـانـه مـظهـر توحـیـد است نـوروز ز چــشـم مـردمـان افـتــاده چون روز علی و روز زهرا عید است
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه سلام الله علیهما
مُـحـمّـد را نـكـو هـمـسر خدیجه عـزیـز قـلـب پـیـغـمـبـر خـدیـجه یقین باشد، پس از زهرا و زینب بـود از هـر زنـى بـرتـر، خدیجه پــنــاه امــتــى بــود و نـــبــى را به روز بى كـسى، یـاور، خدیجه گهى غمخـوار، او هنگـام سختى صـفـا بخـش دل شـوهـر، خدیجه گـهـى بـا خـنـدۀ نـوش آفــریـنـش سـرور قـلـب آن سرور، خـدیجه میان دلبـران، هـمتاى او كیست؟ دل «لـولاك» را دلـبـر، خـدیجـه زنى چون حوریان، مجذوب شوهر هـمـه آسایـش هـمـسـر، خـدیـجـه وجـود « رحـمـة لـلـعـالـمـیـن» را پـرستـار و نـوازشـگـر، خـدیجـه گرفـتـه با ادب، چون هـالـۀ نـور چـراغ وحـى را در بر، خـدیـجه به طوفان بلا، چون كوه، محـكم به كـشـتى امـان، لـنـگـر خـدیجه مبارز محرمى، همراز و نستـوه شـكـوه غـم، ز پا تا سر، خـدیجه توان بخش صفـوف مـؤمنان بود به تـنهایى چو یك لشكـر، خدیجه چو مى شد سنـگـبـاران خـانـۀ او به پیش مصطفى سنگـر، خدیجه بـه شـام تـار خـورشـیـد نــبــوّت بود مهـتـاب روشنـگـر، خـدیجـه وفا و عشق و عفّت، زینت اوست ندارد غـیر ازین زیـور، خـدیجه چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه همین وارستگى، شایـستۀ اوست چو زهرا را بود مـادر، خدیجه كـشـد بــار عــطــاى آســمــانــى چو بـاشـد مـادر كـوثـر، خدیجـه چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه ز نامـش مـادران برخود بـبـالـند كه دارد یك چـنین دختر، خدیجه چه خوش باشد غلام خود بخواند حسان را در صف محشر، خدیجه
: امتیاز
|
مدح و تاج گذاری امام زمان عج الله تعالی فرجه
جهان چو باغ دل شیعه، خرم است امشب محیط نور خـدا ملک عالم است امشب سرورِ آل رسـولِ مکـرّم اسـت امشب امـامـت ولــیالله اعـظـم است امـشـب پـیـمـبـران خـدا! عـیـدتـان مبارک باد تـمـامـی شهـدا! عـیـدتـان مبـارک بـاد مـوالـیـان ولایـت، ز جــا قـیـام کـنـیـد غـدیـر دوم شیعـه است، احـترام کـنید نـظـاره بــر ثـمــر یــازده امام کـنـیـد حضور حضرت مهدی همه سلام کنید تـمـام مُـلـک خـدا شد ز نـور، پوشیده امام عـصـر، لـبـاس ظهـور پـوشـیـده دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار بهـار تـا به ابـد، جـاودان شده تکـرار کمال دین به زمین و زمان شده تکرار ولادتِ هـمـه پیغـمـبـران شـده تکـرار پُـر از فـروغ ولایـت شده تـمامِ زمـان امـام گـشـته به امـر خـدا، امـامِ زمـان گرفته عید به ارض و سما، خدا امشب به خلق میدهد عیدی جدا جدا، امشب الا تــمـام امـامــان و انـبـیــا، امـشـب نظـر کـنـید به سـرداب سامـرا امشب بـه روی مـنـتـقــمِ آیـت خـدا نـگــریـد فـراز شــانـۀ او رایـت خـدا نـگـریــد شبِ ظهـور بُـوَد، یـا قیامتِ کبراست؟ که عـید منـتـقـم خـون سیـدالشهـداست به اولیـای خـدا، عـید اولـیای خـداست کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست گـشوده شیـر خـدا بـاز، رایتِ ظفـرش مبارک است به زهرا و یازده پسرش الا ظهـور تـو عیـد تمـام مـنـتـظـران! یـگـانـه مصلـح عـالـم، امام منـتظران به لحـظههای ظهورت، امامِ منتظران به پیش روی تو بر پا، قـیام منـتظران بیا که عترت و قرآن در انتظار توأند شتاب کن که شهیدان در انتظار توأند خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت مسیح از فلک آید به شوق فیض دمت بـود به دوش عـلـمـدار کربـلا، عـلَمت تمـام وسعـت مُـلک خـدا شود حرَمت بیا بیا که بـر آری تو حاجـتِ هـمه را بر آر دست و بگـیـر انتـقامِ فـاطمه را تو چون رسول خـداوند منجی بـشری تـو تــیــر آخــرِ ذریــۀ پـــیــامــبــری تـو دست عـدل خـداونـدگـار دادگـری تویی که منـتظران را امام مـنـتـظری قـسـم بـه ذات خـداونـد حـقتـعـالایـت حـسین، چـشم گـشوده به قـد و بـالایت امام عصری و اعصار در زعامتِ توست به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست کرم، گدای سـرِ سفـرۀ کـرامت توست «سلامت همه آفاق در سلامت توست» هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد خـدا وجـود تـو را از بـلا نـگــه دارد زمان نوید دهد وصل یار، نزدیک است رها شدن ز شب انتظار، نزدیک است گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است طلیعۀ فرَجِ هشت و چار نزدیک است به صبحِ روزِ ظهورِ امام عصر، قسم بر آر دست و دعـای فرج بخوان میثم
: امتیاز
|
مدح و آغاز ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه
فوج مَلک دور و برش دارد نگارم یک آسـمان زیر پَـرش دارد نگارم باید تـمام عـرشیان چـاوُش بخوانـند تاج ولایت بر سـرش دارد نـگـارم صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست خُلقی چو جـدِّ اطهـرش دارد نگارم نامی دگـر از حـاتـم طـائـی نـمانـده از بس گدا در محضرش دارد نگارم حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست الحق که ارث از مادرش دارد نگارم از اولِ غـیبت به شیعه بوده معـلوم فـکـری بـرای آخـرش دارد نگـارم یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و ششماهه طفـل پرپـرش دارد نگارم وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی قرآن به دست دیگرش دارد نگـارم کـوری چـشم دشمنان، لطفی مـداوم بر این نظام و رهبرش دارد نگارم
: امتیاز
|
مدح و آغاز ولایت امام زمان عج الله تعالی فرجه
سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب کرم میآید از سوی شما از هر دری امشب ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب که ای جان پـدر، ای نـور امیـدم بـیا بابا که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست اجابت میشود گویا دعای مادری امشب مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب بیا که با قـدم هایت بـشر بیـدار میگردد بیا که بعـثت پیغـمبران تکـرار میگردد تداعی میکند لبخـند تو لبخـند زهـرا را جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را که او با ذوالفـقار مرتضی از راه میآید همان روزی که میبندد به سر سربند زهرا را همه عـالـم شود دلـدادۀ روی درخـشانش که میبیـند خـدایا دلبر و دلبند زهـرا را تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی دگر چشمی نمیگیرد به تو، این بند زهرا را برای با شـما بودن دلیـل محـکـمی دارم اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم برای دیدنت چـشم همه غـرق تمـاشا شد زمین از قطرههای اشک مشتاقانه دریا شد چه رویی دلربا داری، چه گیسویی رها داری قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد شما صاحب زمان نه حضرت صاحب دلان هستی که معنای حقـیقی ولایت در تو معـنا شد چنان بنده نوازی میکنی کز مهر و احسانت غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد خدا را شکر ماهم نوکر این آستان هستیم که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد قلم بر دفـتـرم چرخید نامت بر زبان آمد کرامت کردی و بر پیکر این مُرده جان آمد
: امتیاز
|